- پیر خمار
- پیر میفروش
معنی پیر خمار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
می زده می زده را هم به می چاره و درمان بود آنکه خمار بسیار در سر دارد. یا چشم پر خمار
آنکه پیچ خورد، آنکه قابلیت انعطاف داشته باشد آنکه تواند خمید
بچه ای که هنوز شیر خورد شیر خواره شیر خور
آنکه بسیار خورد پر خور
که خار بسیار دارد
خرپیر خر کهن سال: چه کوشش کند پیر خر زیر بار تو میرو که بر باد پایی سوار. (سعدی) سالخورده نادان کهنسال بیخرد
آنکه خمار بسیار در سر دارد، مست، چشمی که مانند چشم شراب خوردگان باشد، برای مثال در چشم پرخمار تو پنهان فنون سحر / در زلف بی قرار تو پیدا قرار حسن (حافظ - ۷۸۸)